::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Monday, April 21, 2003

باور کنيد من مسوول تهيه ی ليست وبلاگهای فارسی نيستم. اين وبلاگهايی که لينکشون رو اين بغل می بينيد، وبلاگهايی هستن که لطف کردن و به من لينک دادن.
يعنی هرکی منو خجالت بده و به اکسير لينک بده، من هم بهش لینک می دم تا لطفش رو جبران کرده باشم. وگرنه اگه بخوام لينک همه ی وبلاگهای دوستام، باحال، به دردبخور و خوب رو بذارم اين کنار، جا برای چرت و پرتهای خودم نمی مونه!
ترتيب نوشتن لينکها هم از رو الفباست. فقط دوستان کساني هستن که يا از نزديک مي شناسمشون يا تو چت خيلي با هم رفيقيم. و آشنايان هم بقيه ي دوستام هستن. اينو گفتم که سو تفاهم نشه.
***
پاورچین هم تموم شد...
من که دلم خیلی براشون تنگ میشه... به جرات میشه گفت که بعد از سری اول ساعت خوش، این سریال بهترین سریال و برنامه ی طنز تلویزیون بود.
دم «مهران مدیری» گرم که در اوج تمومش کرد. نه مثل «مهران غفوریان» که مردم روزی سه بار دعا می کردن که خدایا زیر آسمان شهر تموم بشه!
فقط من منتظرم که «شقایق دهقان» (یاسمن گل بانو) رو ببینم. چون مثل روز برام روشنه که بلافاصله بعد از تموم شدن پاورچین، یه راست از سر لوکیشن، رفته اتاق عمل تا دماغش رو عمل کنه! میگین نه؟ شرط می بندین؟
***
چند تا از برو بچ، دارن يه وبلاگ گروهی راه ميندازن. مخصوص بچه مثبتا و باحالا. ولی نمی دونم چرا از من خواستن که درستش کنم؟ من اگه بتونم از پس همين اکسير، مش لوگو، مشهديها و مخصوصا جارچی بر بيام، شاهکار کردم. ولی اگه فقط قرار به نوشتن باشه، در خدمتيم.
بد نيست در اينجا يادی بکنيم از چند وبلاگی که نام برده شد. (عُــــق... چقدر کتابی شد!!!)
مشهديها که از اسمش معلومه مخصوص مشهديها بود! ولی حالا همه می تونن توش بنويسن.
مش لوگو هم که اسمش داد می زنه، وبلاگيه که لوگوی وبلاگهای مشهدی توشه. البته به لطف تنبلی و سر شلوغ من، يه مدتيه که راکد مونده که به زودی درست می شه.
جارچی رو هم که همه می شناسن. يکی از بهترين (يا بهترين) وبلاگ معرفی کننده ی وبلاگهای فارسی. يا به قول شعارش:‌ «خبرگزاری وبلاگشهر»
بنده ی حقير هم يکی از خبرنگارهاش هستم. قبلا من يه ليستی داشتم که وبلاگهای جديد و باحال رو توش می نوشتم و تو جارچی براشون جار می زدم. ولی با عرض پوزش اون ليست نابود شد! وچون حافظه ی خيلی باحالی دارم، هيچکدوم از اون وبلاگها يادم نيست!
خلاصه اينکه هرکی دلش می خواد تو جارچی معرفی بشه، لطفا به من ميل بزنه يا کامنت بذاره. آفلاين نذارين که نمی دونم مسنجرم چه مرگشه که آفهام رو نشون نمی ده؟
***
قبول نيست... من نمی خوام... اين نامرديه...
چرا وروديهای ما و قبل از ما تو دانشگاه درس تنظيم خانواده نداشتيم؟
داداشم که ورودی پارساله، اين ترم درس تنظيم خانواده برداشته و هی مياد خونه دل من رو می سوزونه! عجب درس باحالی بوده و ما بيخبر بوديم!
يادمه وقتی که اين درس اجباری شد، من و چند تا از دوستام تو انتخاب واحد، تنظيم هم برداشتيم. وقتی برای امضا رفتيم پيش مدير گروه، گفت که اين درس برای وروديهای فلان به بعده و شما نمی تونين برش دارين. گفتم آقای مهندس، بالاخره همه بايد تنظيم خانواده رو ياد بگيرن، به سال ورود که نيست.
اونم گفت: همه ی اين بچه ها بايد ياد بگيرن، نه شما گنده ها! شماها از من هم بيشتر تو تنظيم خانواده واردين!!!
شما به جای ما بودين چی می گفتين بهش؟ ولی خلاصه حيف شد...
حالا بايد بشينم پای صحبت داداشم که ميرن تو سمعی و بصری تنظيم خانواده ياد می گيرن و دهن منو آب ميندازه!!!
***
چند روز پیش داشتم با کنترل تلويزيون ور می رفتم، که رفتم تو شبکه ی آموزش. ديدم يه آقايی در حد گوريل انگوری (از نظر هيکل!) داره به سه تا دختر خانوم ظريف و تيتيش، درس ميده. چه درسی؟ «چگونه کرفس را خورد کنيم؟»
از خنده داشتم می مردم... با يه لطافتی داشت به دخترها ياد می داد که کرفس رو بايد اينجوری خورد کرد.
بعد به هرکدوم گفت بياين اينجا و شما هم خورد کنين. وسطش هی می گفت نه، اينجوری نه. اونجوری. دستتون رو بايد اينجوری بذارين. چاقو رو بايد اونجوری بيارين پايين...
بعد که تموم شد، تو تيتراژ پايانی نوشت:‌ تکنولوژيست آموزشی:‌ آقای ***!
خيلی با کلاسيم ما. نه؟!
***
راستی... يه سايت جالب گير آوردم که ميگه مربوط به ازدواج و از اين حرفاست. من که از کل ماجرا سر در نياوردم. ولی حتما يه سری بهش بزنين. مخصوصا قسمت عکسهاش!
***
از اين به بعد، هر دفعه يه وبلاگ از وبلاگهای دوستام رو هم بهتون معرفی می کنم.
اولين وبلاگ، مه غليظ که «باران» توش می نويسه. حتما بهش سر بزنين.
***
در ضمن، ممنون از همه که به من لطف دارن. مطمئن باشین به همه سر می زنم و جواب میدم.

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 10:40 AM