::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Friday, July 25, 2003

خوووووب....!
سلاااااااام.
ديگه برگشتم. بنايي و نقاشي و کوفت و زهر مار و همه چي تموم شد!
رنگ اتاقم رو سبز تيره کردم! يه چيزي تو مايه هاي قبر!!!
ولي خيلي آرامش بخش شده.
***
به خبري که هم اکنون به دستم رسيد توجه کنين:
با همت هيئت مديره انجمن وبلاگ نويسان مشهد اولين سمينار وبلاگ نويسان خراساني يك شنبه 12 مرداد ماه در محل نمايشگاه بين المللي مشهد از ساعت 19-21 برگزار ميشود.از همه دوستان وبلاگ نويس و وبلاگ خوان دعوت ميشود در اين همايش شركت كنند. آوردن همراه حتما مجاز است. چون روز 12 روز متخصصان است دم درب بگوييد براي همايش وبلاگ نويسي آمده ايد. محل همايش سالن مولوي است. با همت همان افراد قبل براي اولين بار در نمايشگاه IT و نرم افزار مشهد غرفه اي به وبلاگ نويسان مشهدي اختصاص داده شده است.همه روزه از ساعت 17-22 از 12-16 مرداد پذيراي وبلاگرهاي عزيز و خوانندگان آنها در سالن ابو سعيد غرفه 34-35 ميباشيم. برنامه هاي جنبي عمليات ژانگولر توسط اسكيزوفرني ، مسابقات ربوتها ، دوربين ديجيتال شكاري ! ، ديدار با وبلاگر هاي مشهور ، كلاس آموزش وبلاگ نويسي روي دات.كام و طراحي تمپليت و ....... و از همه مهمتر ثبت نام از وبلاگر هاي مشهدي جهت آشنايي آنها با هم و شركت در برنامه هاي آتي ميباشد. اگر علاقه داريد در اين برنامه ها
متن کامل خبر...
***
ديدين که هيجده تير هم به خير گذشت؟! ممنون از همه که عقلشون رو به کار انداختن و کار دست خودشون و بقيه و ايران ندادن.
***
لاله و لادن رو هم دستي دستي به کشتن دادن، تموم شد رفت پي کارش...
ولي اونا يا بايد از هم جدا ميشدن که اگه يکيشون مي موند، اون يکي هم به زودي دق مي کرد و مي مرد.
يا بايد زود قبل ا ز پيري مي مردن. چون ديگه پير شدن براشون خيلي سخت بود. کوچکترين مشکلش اينکه مثلا اگه يکيشون سکته ميکرد، اون يکي چي کار ميکرد؟
خدا بيامرزشون...
***
جاتون خالي، پنجشنبه و جمعه رفتيم يکي از شهرهاي نزديک مشهد.
تو جاده، جو بابامو گرفته بود، با 170 داشت ميرفت!!!
يه دفه يه پليس تابلو به دست جلومون رو گرفت...
گفتيم چي شده؟ گفت سرعت غير مجاز، سبقت غير مجاز؛ (گواهينامه ي بابام هم سه ساله تمديد نشده!) گفت برين ÷يش جناب سروان که کنار جاده تو ماشين نشسته.
رفتيم. سلام و عليک.
سرکار چي کار کنيم؟
هيچي، سه تا جريمه به اضافه ي ضبط گواهينامه!
سرکار نقديش کن تا نه سيخ بسوزه نه کباب!
(سکوت سرکار)
مقداري اسکناس سبز رايج مملکت وارد جيب جناب سروان شد و همه چيز به خير و خوشي تموم شد!!!
لطفا نه آدرس محل، نه ساعت، نه اسم سرکار و نه هيچ آمار ديگه ازم نگيرين که من نه چيزي ديدم نه چيزي يادم مياد!!!
***
اگه بدونين به چندين نفر لينک بدهکارم؟!
تورو خدا اگه کسي وقت اضافي داره، من حاظرم ازش بخرم!
تا بتونم اقلا يه دستي به سر و صورت قالب اينجا بکشم.
اون دوميني هم که خريدم، به نظرم رسيد که فعلا گالري عکس بکنمش.
چون يه عالمه عکس جالب رو هاردم دارم، گفتم بقيه هم بتونن استفاده کنن.
فعلا دارم امضاي سايت رو پاي عکسها ميذارم تا سر فرصت همه رو آپلود کنم.
شما هم اگه عکس باحالي دارين که دوست دارين بقيه ببينن، يه جوري به دستم برسونين تا در ملا عام بذارم تا همه استعمال کنن!!!
(چه جمله ي عربي غليظي شد!!!)
***
يه وبلاگ نيشابوري هم راه افتاده که خيلي به نظرم جالب اومد.
تو تعريفش نوشته: «ما در حال ساخت يك وبلاگ تيمي براي وبلاگ نويسان نيشابوري و گرد هم آوردن آنها هستيم.»
وبلاگ خبرنامه.
و پر از لينک باحاله.
***
خوب... خيلي شد... دهنم کف کرد...! فعلا خوش باشين. به اميد ديدار تو نمايشگاه

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 12:57 AM