::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Sunday, November 30, 2003

سلام. عيد گذشته تون مبارک. ايشالا اونايي که اهل عيد بودن و روزه گرفتن، عيديشون رو هم گرفته باشن. امسال بعد از سالها، بالاخره عيد واقعي و عيد تقويمي افتاد يه روز! اين هم متن فتواي آيت الله سيستاني درمورد روز عيد.
***
يه سوال: اگه بدونين که کسي رو که خيلي دوست دارين، ميخواد بره خواستگاري يا ميخواد براش خواستگار بياد، هر چقدر هم بهتون اطمينان داده باشه که براتون صبر ميکنه و بايد براش صبر کنين، چه حالي ميشين؟ و تا بعد از اينکه بفهمين نتيجه ي جلسه چي بوده، چه حالي هستين؟
***
طي يک «اقدام ضربتي» و با يک ضربه ي محکم، به اين نتيجه رسيدم که (يعني به زور من رو به اين نتيجه رسوندن!) که، بايد ماجراي «شکر» و «گريل هاوس» رو خيلي جدي بيخيال بشم! فکر بد نکنين، برادران انصار، سربازان فداکار وزارت اطلاعات يا پرسنل زحمت کش نيروي انتظامي اين کار رو نکردن! از اونا بالاتر... از پشت صحنه بهم گوشزد کردن!
خيلي چيزهاي ديگه هم گوشزد کردن... پس اگه تو چت پي ام دادين و من جواب ندادم، يا جواب سربالا دادم، بدونين يا خودم نيستم يا اون گوشزده، خيلي چسبيده!
خلاصه اينکه، من از چند روز پيش، تبديل شدم به يه بچه ي خوب، با ادب، حرف گوش کن و سربه زير... دختر خانومهاي محترم، لطفا ديگه مزاحم نشين!
جريان ميني بوس و اين حرفا هم، غزل خانوم امر فرمودن، «يا من رو هم بايد ببرين يا غلط ميکني بري»!!! (باور کنين با همين لحن امر فرمودن!) حالا اگه دوست دارين، انتخاب کنين... ولي پيشنهاد ميکنم يه نفر ديگه رو براي رفتن به اونجاها انتخاب کنين! همين.
***
حسين رضازاده که طبق معمول گل کاشت. حسين توکلي هم گويا خيلي محکم بهش گوشزد کردن که ...! به همين خاطر نفسش بند اومده! اينم اون عکس کذايي از شکستگي دست برخواه. (هر وقت اين عکس رو نگاه مي کنم يا فيلمش رو مي بينم، حالم به هم مي خوره. مي دونستين عکاسي که اين عکس رو گرفته، به قيمت هزار و هفتصد دلار به يه روزنامه فروختش؟!) پرسپوليس هم که ... چيزي نگم بهتره! مي مونه تيم ملي:
گفتم سه، همه با هم يه فاتحه به تيم ملي و تک تک اعضاي اون مي خونين! يک... دو... سه...!
***
راستش، هذيان برام قبلا عکسهاي هديه تهراني رو فرستاده بود. ولي فکر کرد که من بدون ذکر اسمش، اونا رو به شما نشون دادم. ولي اون عکسا رو من همين جوري پيدا کردم. پس هذيان عزيز، ما اينقدرها هم بيمعرفت نيستيم!
***
در مورد مايکل جکسون، دو، سه نفر يه چيزايي گفتن که بايد جواب بدم:
من هم ميدونم که اين آقا رو متهم به سو استفاده جنسي از بچه ها کردن. ولي دوستان عزيز:
اولا: آيا اين دليل ميشه که صداش بده؟! يا رقصش زشته؟! يا کليپ هاش، بهترين کليپ هاي دنيا نيست؟! يا خودش محبوب ترين خواننده ي عالم موسيقي نيست؟! آره؟
ثانيا: شما خودتون مطمئنين؟! خودتون ديدين؟! بر فرض که بگن ايشون، همجنس باز، غير همجنس باز، بچه باز، معتاد، آدمکش، رواني، الکلي و ... هزار و يک فرقه ي ديگه باشه، آيا اينا رو ما خودمون فهميديم؟ يعني امکان نداره که دروغ بگن؟
ثالثا: آيا ما جز صداش و کليپ هاش، به چيز ديگه اش کار داريم؟!
پس باز هم ميگم: من عاشق مايکل جکسون بودم، هستم و خواهم بود...
***
از روي گوشي موبايل، باز هم يه دوست ناز (!) ديگه پيدا کردم. قبلا از طريق جارچي مي شناختمش، ولي حالا خيلي رفيق شديم. حاجاقا. (ديکته ي اسمش همينجوره!) حتما به سايتش سر بزنين. مطمئن باشين دست خالي بر نميگردين. مخصوصا تهراني ها.
***
راستي، يه چيزي: هر لينکي که تو اکسير مي بينين، اگه روش کليک کنين، تو صفحه ي جديد باز ميشه. پس لطفا با Open in new window کار نکنين. چون اينجوري، هم کارتون ساده تر ميشه، هم اون سايتي که بهش لينک داده شده هم متوجه ميشه که چند نفر از طريق اکسير رفتن به ديدنش.
در مورد کامنت هم، اگه چيزي نوشتين و فرستادين و صفحه ي کامنت دوباره بالا اومد ولي خبري از نوشته ي شما نبود، عصباني نشين، اشکال از سايته. براي مطمئن شدن از اينکه نوشته تون رفته يا نه، کافيه صفحه ي کامنت رو ببندين و دوباره باز کنين. اينجوري لازم نيست هردفعه من کامنتهاي اضافي رو پاک کنم.
***
يه چيز ديگه: خداي نکرده، نا سلامتي، ازتون يه خواهش کردم ها... در به در، دنبال عکس جودي ابوت Judy Abbott (کارتونش) مي گردم. لطفا اگه کسي سراغ داره، به من بگه. مطمئن باشه که اجرش محفوظ خواهد ماند!
***
مي خواستم من هم تو «طرح اکرام» شرکت کنم، ولي هم دير به فکرش افتادم هم بعضيها اجازه ندادن! (توضيح: طرح اکرام يعني بري کميته ي امداد، از تو آلبوم اونا، بچه هاي يتيم رو انتخاب کني، بگي من خرجشون رو ميدم. ماهي ده هزار تومن.)
مي خواستم برم ببينم چند تا دختر چارده، پونزده ساله، تا هيجده ساله، گير ميارم که بشم پدر خونده شون يا نه؟! ولي نشد ديگه... جريان گوشزد که يادتونه؟!
***
حرف کميته ي امداد شد، بد نيست اينو بگم:
ما يه کارگر خانومي داريم که از طريق يه شرکت خصوصي، هفته اي يه بار مياد تو کارهاي خونه به مامانم کمک ميکنه. اين بنده خدا تحت پوشش کميته ي امداد هم هست. جالبه بدونين که کميته هر چند ماه يکبار،ده، بيست هزار تومن بهشون ميده و هنوز اون پولي که قبل از عيد (جشن نيکوکاري) از مردم جمع کردن رو به حساب اينا نريختن! من ديگه حرفي ندارم!
***
سيتاي منو ديدين؟! بگردمش... مسلمون شد...! کاش اين رامين بي پدر، (آخه باباش مرد!) هم مي ميرد تا سيتاي من راحت ميشد! حالا ميگين برم تهران دنبالش يا بذارم بره هندوستان يا بذارم زن اون مرتيکه ي «کدو حلوايي» و «ماست چکيده» بشه؟! تکليف من رو روشن کنين اين وسط!
توضيح: تنها دخترهايي که غزل خانوم اجازه دادن من ازشون حرف بزنم، يکي سيتا جونه، يکي اون دوست برزيلي ام. آخه مي دونه که به هيچوجه دست من به اين دو تا نميرسه!
***
يه عکس مشتي دوست يکي از دوستام از آمريکا براش فرستاده، دوستم هم به من داد. من هم ازش اجازه گرفتم بذارم تو اکسير.
اينجا يه کوچه تو يکي از شهرهاي اطراف «سن ديگو» است (البته خود دوستم هم جاي دقيقش رو نمي دونست). جريانش هم اينه که هرکي از تو اين کوچه رد ميشه، بايد يه آدامس جويده شده بماله به ديوارش! خيلي جالبه. به نظر شما جريانش چيه؟
***
اين هم يه فلش خيلي باحال. اميدوارم که تا حالا نديده باشين. براتون زن يا شوهر مورد علاقه تون رو پيدا ميکنه و ...! ممنون از خانوم دکتر.
***
يادم نيست اين سايت رو از کجا پيدا کردم، ولي خيلي جالبه. هر چيزي بهش بدين، تبديل به «خط بريل» (خط مخصوص نابيناها) ميکنه.
***
وبلاگ آواي دل من و تو رو هم تازه پيدا کردم. قشنگ مينويسه. حتما بهش سر بزنين.
***
آهان، يه سايت خيلي جالب هم پيدا کردم. سايت خارجيه ولي اصلا احساس غريبي نمي کنين توش. سايت دعا! ميرين اونجا، هر آرزو و دعايي دارين مي نويسين، بعد مردم از هرجاي دنيا که بيان اونجا، آرزوي شما رو مي خونن و براي برآورده شدنش دعا ميکنن...
***
گفتم دعا... هنوز ما رو به ياد دارين؟ هنوز اون خانوم رو به ياد دارين؟ حالش بد شده دوباره... تورو خدا براي بهبوديش دعا کنين...
مي دونيم که هرچي خدا بخواد، همون ميشه، ولي خود خدا دعا رو بهمون داده...
التماس دعا... ايشالا که شما هم هرچي ميخواين، برآورده بشه...
***
اين هم حسن ختام برنامه:
يه خبر فوق العاده بد! سمند هم تاکسي شد! اينم عکس اولين سمند تاکسي مشهد که از طرف قمبلش برداشته شده!
با اين خبر مزخرف، من ديگه حرفي براي گفتن ندارم! دفعه ي ديگه يه مسابقه ي باجايزه داريم. خوش باشين.

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 12:57 AM