Sunday, June 05, 2005
سلام. خوبین؟
ساعت چهار بعد از ظهر، در اوج خستگی و خواب، یهو دیدم تلفن زنگ می زنه. یک کم صبر کردم شاید از رو بره، ولی قطع نکرد. اسمش رو دیدم، استاد همین ترم کلاسمون بود. اجیر شدم. جواب دادم. دیدم میگه ستاد یکی از کاندیداها می خوان سایت بزنن، من شما رو معرفی کردم! حسابی خواب از سرم پرید! گفتم کی؟ گفت «دکتر معین»! گفتم اونا که سایت دارن. گفت نمی دونم بیاین با خودشون صحبت کنین. یکی گوشی رو گرفت و قرار گذاشتیم که بریم ستاد تا صحبت کنیم.
رفتیم و بعد از صحبت، فهمیدم سایت دکتر معین در خراسان رو که بهرنگ زده، می خوان عوضش کنن. حالا من هرچی بهانه میارم که بهرنگ دوست و استادمه و من دست به کاری که اون زده نمی زنم و... ولی قبول نکردن. فکر می کردن دیگه من آخر وب دیزانم!
زنگ زدم به بهرنگ و اون هم خیلی راحت گفت، نه، بزن خودت! باز دنبال بهانه گشتم، بهشون گفتم بابا، اصل قضیه اینه که من معین رو قبول ندارم! گفتن اشکال نداره، سایتش رو بزن ولی بهش رای نده! ما هم کم کم متقاعدت می کنیم که بهش رای بدی!
به هرحال این جایی رو که می بینین، حاصل کمک بچه های گروهه. چطوره؟
***
اوضاع خیلی قمر در عقرب شده بود. خیلی برای رای دادن گیج شده بودم. از یه طرف دیده بودم که این به اصطلاح اصلاح طلب ها هم تو زرد از کار در اومدن و درست عین راستیها شدن، منفعت طلب و تمامیت خواه. از یه طرف هم دلم نمی اومد به محافظه کارها رای بدم.
خیلی فکر کردم، با خیلی ها مشورت کردم، چند تا ستاد رفتم و بحث کردم. حتا رفتم ستاد معین، یکی از اعضای مشارکت اصلی از تهران اومده بود، کلی باهاش حرف زدم. گفتم شماها هم خودخواه از کار در اومدین. تو این مجلس ششم چیکار کردین؟ و... ایشون هم گفت: درسته، مشارکتیها هم آدمن، خطا میکنن. ما درحال تمرین دمکراسی هستیم و از این حرفا.
بعد از کلی اینور و اون ور رفتن، بالاخره به این نتیجه رسیدم که ما نباید به یک «فرد» رای بدیم، باید به یک عقیده و فکر رای بدیم. درسته که چپ هم خراب کرد ولی بالاخره همین آزادیهای نصف و نیمه رو هم که الان داریم، مدیون خاتمی هستیم. البته هنوز معتقدم که خاتمی یک استثنا بود. هیچکس نمی تونه جاش رو پر کنه.
می خواستم خیلی حرف بزنم، ولی دیدم مسعود هم همین حرفها رو زده و کار منو راحت کرده.
به هرحال، تصمیمم رو گرفتم. من به معین رای میدم، براش تبلیغ می کنم و از شما هم می خوام که بهش رای بدین.
اگر کوچکترین تردیدی دارین، فقط به این فکر کنین که اگر خاتمی نبود، الان هیچ کاندیدایی حرف از «عدالت اجتماعی» و «قانونگرایی» نمی زد. اگر خاتمی نبود الان همه می دونستن که کی رییس جمهور میشه ولی خاتمی کاری کرد که الان هیچکس نمی دونه کی برنده میشه. و اگر خاتمی نبود، اینهمه وبلاگ نمی تونستن اینقدر راحت همه حکومت رو نقد کنن و هرچی دوست دارن بنویسن.
***
شنیدم روزی که شورای نگهبان صلاحیت معین رو رد کرده، ظهرش خاتمی استعفاش رو نوشته و تقدیم رهبری کرده. بعد که صلاحیتش تایید شد، همه اعضای مشارکت از همه ایران جمع شدن تهران تا نظرسنجی کنن که معین بیاد یا نه. این وسط فقط خراسان رضوی و کرمانشاه مخالفت کرده و بقیه گفتن معین بیاد. بالاخره معین راضی شده که بیاد. جالب اینجاست که ستادش هیچی پول نداره! مثلا برای کرمان فقط پونصد هزار تومن بودجه تبلیغات دادن، شهر آقای رفسنجانی! ولی همین آقای بلبل عنبران (صاحب یکی از رستوران های طرقبه، شهر قالیباف) بیشتر هزینه تبلیغات قالیباف رو قبول کرده!
حالا سعی می کنم اخبار دست اول رو اینجا یا توی لینکستان بنویسم. لینکستان رو از دست ندین! خیلی چیزهای جالبی توش پیدا میشه ها!
***
خدايا شکر که اونو بهم دادی. کمکم کن تا قدرشو بدونم...
***
آخرين خبر: بابا حمید برگشته! بشتابید که داره تنور انتخابات رو گرم می کنه!
***
چند نفر ناراحت شدن که چرا لینکشون رو از اینجا بردم تو لینکستان. گفتم ولی بازم میگم، اول اینکه اینجا فقط لینک دوستام (یعنی اونهایی که از نزدیک باهم دوست هستیم، یا باهم در تماسیم) رو میذارم. دوم اینجوری حجم صفحه کمتر میشه و زودتر بالا میاد. از همه مهمتر اینکه وقتی لینکها اینجا بود، چون پایین صفحه بود کمتر به چشم می خورد و از ترس اینکه وزن صفحه زیاد نشه، مجبور بودم سانسورشون کنم. ولی حالا تو لینکستان هم بالای صفحه هستن و هم می تونم با خیال راحت به همه لینک بدم. امیدوارم که دلخور نشین.
***
یادش به خیر، چهار سال پیش که خاتمی اومد...
***
الان فعلا چیزی یادم نمیاد، ولی زودتر می نویسم. یه عالمه هم لینک باحال ریختم اینجا، برین ببینین. خوش باشین و التماس دعا. معین یادتون نره!
ساعت چهار بعد از ظهر، در اوج خستگی و خواب، یهو دیدم تلفن زنگ می زنه. یک کم صبر کردم شاید از رو بره، ولی قطع نکرد. اسمش رو دیدم، استاد همین ترم کلاسمون بود. اجیر شدم. جواب دادم. دیدم میگه ستاد یکی از کاندیداها می خوان سایت بزنن، من شما رو معرفی کردم! حسابی خواب از سرم پرید! گفتم کی؟ گفت «دکتر معین»! گفتم اونا که سایت دارن. گفت نمی دونم بیاین با خودشون صحبت کنین. یکی گوشی رو گرفت و قرار گذاشتیم که بریم ستاد تا صحبت کنیم.
رفتیم و بعد از صحبت، فهمیدم سایت دکتر معین در خراسان رو که بهرنگ زده، می خوان عوضش کنن. حالا من هرچی بهانه میارم که بهرنگ دوست و استادمه و من دست به کاری که اون زده نمی زنم و... ولی قبول نکردن. فکر می کردن دیگه من آخر وب دیزانم!
زنگ زدم به بهرنگ و اون هم خیلی راحت گفت، نه، بزن خودت! باز دنبال بهانه گشتم، بهشون گفتم بابا، اصل قضیه اینه که من معین رو قبول ندارم! گفتن اشکال نداره، سایتش رو بزن ولی بهش رای نده! ما هم کم کم متقاعدت می کنیم که بهش رای بدی!
به هرحال این جایی رو که می بینین، حاصل کمک بچه های گروهه. چطوره؟
***
اوضاع خیلی قمر در عقرب شده بود. خیلی برای رای دادن گیج شده بودم. از یه طرف دیده بودم که این به اصطلاح اصلاح طلب ها هم تو زرد از کار در اومدن و درست عین راستیها شدن، منفعت طلب و تمامیت خواه. از یه طرف هم دلم نمی اومد به محافظه کارها رای بدم.
خیلی فکر کردم، با خیلی ها مشورت کردم، چند تا ستاد رفتم و بحث کردم. حتا رفتم ستاد معین، یکی از اعضای مشارکت اصلی از تهران اومده بود، کلی باهاش حرف زدم. گفتم شماها هم خودخواه از کار در اومدین. تو این مجلس ششم چیکار کردین؟ و... ایشون هم گفت: درسته، مشارکتیها هم آدمن، خطا میکنن. ما درحال تمرین دمکراسی هستیم و از این حرفا.
بعد از کلی اینور و اون ور رفتن، بالاخره به این نتیجه رسیدم که ما نباید به یک «فرد» رای بدیم، باید به یک عقیده و فکر رای بدیم. درسته که چپ هم خراب کرد ولی بالاخره همین آزادیهای نصف و نیمه رو هم که الان داریم، مدیون خاتمی هستیم. البته هنوز معتقدم که خاتمی یک استثنا بود. هیچکس نمی تونه جاش رو پر کنه.
می خواستم خیلی حرف بزنم، ولی دیدم مسعود هم همین حرفها رو زده و کار منو راحت کرده.
به هرحال، تصمیمم رو گرفتم. من به معین رای میدم، براش تبلیغ می کنم و از شما هم می خوام که بهش رای بدین.
اگر کوچکترین تردیدی دارین، فقط به این فکر کنین که اگر خاتمی نبود، الان هیچ کاندیدایی حرف از «عدالت اجتماعی» و «قانونگرایی» نمی زد. اگر خاتمی نبود الان همه می دونستن که کی رییس جمهور میشه ولی خاتمی کاری کرد که الان هیچکس نمی دونه کی برنده میشه. و اگر خاتمی نبود، اینهمه وبلاگ نمی تونستن اینقدر راحت همه حکومت رو نقد کنن و هرچی دوست دارن بنویسن.
***
شنیدم روزی که شورای نگهبان صلاحیت معین رو رد کرده، ظهرش خاتمی استعفاش رو نوشته و تقدیم رهبری کرده. بعد که صلاحیتش تایید شد، همه اعضای مشارکت از همه ایران جمع شدن تهران تا نظرسنجی کنن که معین بیاد یا نه. این وسط فقط خراسان رضوی و کرمانشاه مخالفت کرده و بقیه گفتن معین بیاد. بالاخره معین راضی شده که بیاد. جالب اینجاست که ستادش هیچی پول نداره! مثلا برای کرمان فقط پونصد هزار تومن بودجه تبلیغات دادن، شهر آقای رفسنجانی! ولی همین آقای بلبل عنبران (صاحب یکی از رستوران های طرقبه، شهر قالیباف) بیشتر هزینه تبلیغات قالیباف رو قبول کرده!
حالا سعی می کنم اخبار دست اول رو اینجا یا توی لینکستان بنویسم. لینکستان رو از دست ندین! خیلی چیزهای جالبی توش پیدا میشه ها!
***
خدايا شکر که اونو بهم دادی. کمکم کن تا قدرشو بدونم...
***
آخرين خبر: بابا حمید برگشته! بشتابید که داره تنور انتخابات رو گرم می کنه!
***
چند نفر ناراحت شدن که چرا لینکشون رو از اینجا بردم تو لینکستان. گفتم ولی بازم میگم، اول اینکه اینجا فقط لینک دوستام (یعنی اونهایی که از نزدیک باهم دوست هستیم، یا باهم در تماسیم) رو میذارم. دوم اینجوری حجم صفحه کمتر میشه و زودتر بالا میاد. از همه مهمتر اینکه وقتی لینکها اینجا بود، چون پایین صفحه بود کمتر به چشم می خورد و از ترس اینکه وزن صفحه زیاد نشه، مجبور بودم سانسورشون کنم. ولی حالا تو لینکستان هم بالای صفحه هستن و هم می تونم با خیال راحت به همه لینک بدم. امیدوارم که دلخور نشین.
***
یادش به خیر، چهار سال پیش که خاتمی اومد...
***
الان فعلا چیزی یادم نمیاد، ولی زودتر می نویسم. یه عالمه هم لینک باحال ریختم اینجا، برین ببینین. خوش باشین و التماس دعا. معین یادتون نره!
لینکستان .::. .::. Admin .::. 1:29 AM