::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Saturday, June 18, 2005

تا اطلاع ثانوی: گند زدیم رفت پی کارش!
بر می گردم، با یه بغل حرف، با یه دل تنگ نگران...
خدا به خیر کنه که چی می خواد سرمون بیاد...
دوران هشت ساله طلایی خاتمی هم تموم شد...
مردم یکبار دیگه نشون دادن که هنوز عقلشون به چشمشونه. هنوز اشک و بغض و کفش پاره و پنجاه هزار تومن و حلقه طلا و... می تونه بیشتر از عقل به کار بیاد.
بر می گردم. فعلا حالم گرفته است. این رو نوشتم که نگن «فرهنگ باخت» نداریم.
باختیم. مثل آب خوردن. مثل یه بغض ساختگی، مثل یه تراول پنجاه تومنی، مثل موهای شونه نکرده و کاپشن سی ساله، مثل چشمهای روشنی که خدا می دونه چی پشته...
دلم از حالا برای خاتمی تنگ میشه. برای این هشت سال. برای روزنامه های این هشت سال. برای آزادی هایی که داشتیم و قدر ندونستیم. برای اینترنت. برای وبلاگ نوشتن بدون ترس از خودسانسوری...
گرونی بیداد خواهد کرد، تحجر خفه مون می کنه، تنگ نظری بیچاره مون می کنه...
اینا همه اش تقصیر توئه که رای ندادی. تویی که نخواستی سرنوشتت رو عوض کنی. تویی که چشمت رو بستی و گفتی گور پدر مردم. تویی که ترسیدی. تویی که بی تفاوت بودی، تویی که دوش و دوشاب برات فرقی نداره، تویی که دغدغه ایران رو نداری...
امیدوارم به زودی روزی برسه که پشیمون بشی از این کاری که کردی. با تمام وجود بسوزی از رایی که ندادی یا غلط دادی و چاره ای نداشته باشی...
دوران جدیدی شروع شد.
خدا به خیر بگذرونه...
به زودی بر می گردم، با یه بغل حرف، با یه دلِ تنگِ نگران...
***
* گزارش آخرین جلسه معین. در مشهد.
* نتیجه شمارش آرای صندوق 110 ، صندوق مقامات
* اينجا رو هم ببينين، بد نيست!
* عکسهاي اينجا رو هم از دست ندين!
* خداحافظ معین. ممنون که یه ماه دلمون رو خوش کردی. ممنون که یه ماه فکر کردیم می تونیم خوش باشیم. خداحافظ تا چهار سال دیگه. البته اگر چهار سال دیگه ای در کار باشه...


 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 4:42 PM