::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Friday, July 08, 2005

سلام. نمی دونم چرا این دفعه اینقدر تنبلی کردم. معذرت. در عوض الان زیاد و خلاصه حرف می زنم.
گرما تو مشهد کولاک کرده. داریم له له می زنیم! یک ماهه که تو حیاط می خوابم. زیر پشه بند. خیلی حال میده. یاد ایام گذشته، خونه مادر بزرگ، بچه های فامیل، تا صبح چرت و پرت گفتن، خندیدن، خیالبافی، ستاره شمردن، چشم انتظار شهاب بودن و... یادش به خیر...
***
مشهد غوغا شده. دیوونه خونه. بازار شام. شیر تو شیر. مردم از سر و کول هم بالا میرن. تورو خدا الان نیاین مشهد. افتضاحه. اوضاع بحرانی! از ما گفتن بود.
***
کنکوریها چطورن؟ خوب دادین؟! باور کنین نمی دونم چه جوری بهتون بگم که اگه قبول نشدین، اصلا ناراحت نشین. به خدا دانشگاه اون چیزی که فکر می کنین نیست. دانشگاه به جز یه خورده کلاس و شاید دو کلمه مطلب جدید، هیچ چیز دیگه ای به کسی اضافه نمی کنه. اگه می بینین که می گن «دانشگاه فرهنگ و شعور و ... به آدم میده» باور کنین اینجوری نیست. من عمله های بیسوادی دیدم، کارگرهای دهاتی ای دیدم که عقل و شعور و حتا ادبشون از بیشتر دکترها و مهندسها و استادهای دانشگاه بیشتره.
اینا همش به خود آدم و محیطی که توش بزرگ شده بستگی داره.
ولی نمیشه این رو کتمان کرد که الان تو این جامعه، مدرک دانشگاهی مهمترین کلید برای پیدا کردن شغله. (هرچند من می تونم این قضیه رو هم با چندین مورد مثال عینی نقض کنم)
به هرحال اگه قبول شدین که چه بهتر ولی اگه نشدین، فدای سرتون. غصه نخورین. دنیا تموم نشده. اگه دخترین که یا سال دیگه کنکور شرکت می کنین یا تو خونه شوهر کیف می کنین! و اگه پسر هستین هم یا سال دیگه می دین یا میرین سربازی و یک کم عضله هاتون قوی میشه و برمیگردین و یا اصلا بیخیال سربازی میشین و می چسبین به کار.
این حرفها رو از کسی بشنوین که سال سوم دبیرستان دانشگاه قبول شد و انتخاب اول. باور کنین دانشگاه آش دهن سوزی نیست. فقط سطح توقع تون رو می بره بالا. همین.
***
چه حالی کردم از بازی برزیل و آرژانتین. یکی از بهترین بازیهای چند ماهه اخیر رو دیدم و کیف کردم.
***
میگن «وبا» و «سالک» شایع شده. مخصوصا تو خراسان. خیلی مواظب باشین. مخصوصا درمورد آب. یه چیزایی از این آبهای تو لوله ها می دونم که اگه بگم دیگه حتا حاضر نمیشین برین با این آب دوش بگیرین، چه برسه که بخواین بخورینش! فقط همین یه جمله رو داشته باشین که تو مشهد، هرچی چاه آب غیر بهداشتی بوده که قبلا پلمپ کرده بودن، دوباره باز کردن، بهش کلر می زنن و و وصل کردن به آب شهر. تو هر منطقه هم چند تا چاه زدن و اونها رو هم به آب شهر وصل کردن. مگه نمی بینین که تو خیابونها و یا وسط بلوارها با چه سرعتی حفاری می کنن و زود جمع و جورش می کنن؟!
***
اخطار (۱۸+): این تیکه رو با احتیاط بخونین!
دختر خانومهای ناناز، لطفا یه فکری به حال پسرها بکنین! یا یک کم مانتوها و شلوار (شلوارکها) تون رو کلفت تر کنین تا پسرها نتونن حتا خالهای روی تنتون رو بشمرن، یا از زیرش یه چیزی بپوشین که این ور و اونور نیفته و بالا و پایین نره، یا اگه چیزی می پوشین، همرنگ مانتوهاتون باشه که اونجور رنگش تو چشم نزنه!
(معذرت که این حرفها رو زدم، ولی اوضاع خیلی خطری شده، اگه همین جوری پیش بره، یک ماهه دیگه که دکتر جون بیاد رییس بشه، دمار از روزگار همه در میاره. تورو خدا رعایت کنین!)
***
دستم باز بدجوری درد گرفته. امونم رو بریده...
***
یکی از فامیلهامون می گفت که پسرش برای انتخاب دختر، تو خواستگاریها یه شرط گذاشته. اون هم اینه که دختره نباید دماغش عمل کرده باشه. پرسیدیم چرا؟ گفت چون اگه عمل کرده باشه، معلوم میشه که قبلا دختره یه دماغ ضایعی داشته که مجبور شده عملش کنه و حتما دماغ بچه هاشون هم همونجوری میشه!
***
گزارش فیلم:
تو این چند روز تونستم چند تا فیلم ببینم. یا تو تلویزیون یا سی دی و یکی هم تو سینما.
در به درها: بد نیست. به درد بچه ها می خوره. من عاشق اون دختره که وسطش میاد آهنگ می خونه شدم!
شاخه گلی برای عروس: مفت نمی ارزه. مزخرف. آشغال. حیف دو ریال. گند... هرچی زور زدم نتونستم حتا یه لبخند بزنم! بسه یا باز هم بگم؟
Incridibles (شگفت انگیزها): معرکه. ماه. خیلی قشنگه. حیف که به خاطر لباسهایی که توش می پوشن و همه برجستگیها رو نشون میده (مخصوصا زنها) و کارهایی که زن و شوهره می کنن (اون کارهایی که تو اتاق خواب باید کرد رو جلوی دوربین انجام میدن!) نمیشه تلویزیون نشون بده یا دوبله شده اش رو گیر آورد. حتما گیرش بیارین و ببینین. مخصوصا اون صحنه ای که مرده می فهمه چاق شده و سعی میکنه لاغر بشه و اون صحنه ای که زنه لای در گیر میکنه.
مرگ جویان: این فیلم رو ده- دوازده سال پیش به زبون آلمانی دیده بودم ولی چون همه بچه تر بودم و هم زبون نمی فهمیدیم، ازش سر در نیاوردم. فقط همین رو فهمیده بودم که یه عده هی لخت مادرزاد میشن و میرن زیر لحاف برقی! (دقت کردین تلویزیون با چه مهارتی لخت شدنها رو سانسور کرده بود؟) ولی محشر بود ها! خیلی دوست دارم که من هم این تجربه رو داشته باشم. کی پایه است که بهم کمک کنه؟!
شارلاتان: بعد از مدتها با بچه های فامیل رفتم سینما. بد نیست. خوبه. چند جای خیلی خنده دار هم داره. یکی جایی که تبدیل به تارزان میشن. یکی هم صحنه نیمرو درست کردن و خوردنش! ولی اونایی که عشق «امین حیایی» هستن (مخصوصا دخترها) حتما برن این فیلم رو ببینن. مخصوصا اگه دوست دارین «قنبل سفید» آقای حیایی رو ببینین! (حواستون باشه، جایی که تارزان شدن، یه صحنه امین حیایی از رو درخت می پره پایین، ولی دامنش بالا گیر میکنه!)
***
حواستون باشه، SMS می خواد گرون بشه. دیگه هر چرت و پرتی که به ذهنتون میرسه برای شصت نفر نفرستین. (چه جوری می تونم این عادتم رو ترک کنم؟ الان تو قبضهام، مبلغ SMS بیشتره از حرفهایی که زدم!)
***
فهمیدین «هدیه تهرانی» هم بالاخره عروس شد؟ با «مهدی صفوی». همون پسر خوش تیپه تو «خانه ای روی آب». پسر «رضا کیانیان» که معتاده. این رو تو یه مجله خوندم، راست و دروغش به گردن خودشون.
***
حالا من هیچی، تو هیچی، اون هم هیچی. اون صدها هزاران نفری که هر هفته پشت سر رفسنجانی نماز جمعه می خوندن هم بهش رای ندادن؟ اگه قبولش نداشتن پس چرا تو نماز بهش اقتدا می کنن؟!
***
لینکستان هم به روز شده.
***
اگه گفتین این هنرمند محبوب و مردمی، یعنی آقای «محمود بصیری» شکل کیه؟! (چقدر جالب، اسمشون هم یکیه!)

***
یه قسمت هم به اون پایین اضافه کردم که می تونین آدرس میلتون رو وارد کنین تا هروقت اکسیر به روز شد یا خواستم چیزی بهتون بگم،‌از اون طریق براتون میل بشه.
***
دختر «ناوارو» عجب جیگری شده! ماشالا، هزار ماشالا چه تپل- مپل و تو دل برو شده! خدا حفظش کنه!

***
هیچی دیگه. فعلا خداحافظ و التماس دعا تا ببینیم بعدا چی میشه!

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 2:13 AM