::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Monday, November 21, 2005

سلام. خوبین؟ ... تا وقتی که نمی نویسم یه خروار حرف تو ذهنم هست ولی به محض اینکه صفحه ادیتور رو باز می کنم و شروع می کنم به تایپ کردن، هیچی یادم نمیاد! چی بگم الان؟! از امروز تصمیم گرفتم که اکسیر رو زود به زود آپ کنم و هر دفعه هم کم بنویسم. بینم چی میشه!
***
نمایشگاه السیت مشهد و غرفه وبلاگ نویسان مشهدی فراموش نشه!
***
تو کامنتهای دفعه پیش یکی به نام ye ki ma ro betahvile کامنت گذاشته بود و یه چیزهایی گفته بود. بعد که دقت کردم دیدیم به یک اسم دیگه هم کامنت گذاشته! دوست عزیز، لطفا منظورت از این کارها رو واضح به من بگو!
***
آهان، راستی دارم لینکهای اضافه تو قسمت آشنایان لینکستان رو برمی دارم. اونهایی که به اکسیر لینک ندادن یا دیگه نمی نویسن یا خرابه و... اگه شما هم اینجور لینکها دارین، گوش به زنگ باشین.
همین طور از این به بعد وقتی اکسیر آپدیت بشه، دیگه با یاهو مسنجر برای لیستم مسیج نمی فرستم. چون نمی خوام مزاحم کسی بشم. اگر دوست دارین که از به روز شدن اکسیر باخبر بشین، لطفا عضو خبرنامه بشین.
***
جام چهارجانبه رو دیدین؟ ما ایرانی ها همینجوریم، تا یک کم به یه جایی می رسیم خوشی می زنه زیر دلمون. بی غیرتها، یک نفر درست بازی نکرد. یک ذره غیرت و همیت نداشتن... انگار نه انگار که برای تیم ملی کشورشون دارن بازی می کنن. به نظر من برانکو تقصیری نداره، از ماست که بر ماست... خدا به خیر بگذرونه جام جهانی رو. چه خنده بازاری راه بیافته وقت بازی های ما!
***
لینکستان هم به روز شد. نمی خوام از خودم تعریف کنم ولی باور کنین برای پیدا کردن لینکهای لینکستان خیلی وقت می ذارم. بین صدها لینکی که اون تو می ذارم، مطمئن باشین که اقلا یکیش به دردتون می خوره و می تونین استفاده کنین. از ما گفتن بود!
***
چه جالب! سد سیوند می سازن، میاد نصف پارسه رو آب می گیره! می خوان چاه نفت بزنن، چغازنبیل رو تخریب می کنن! از این طرف با خط و نشون کشوندن برای دنیا سر مساله هسته ای، همه رو می اندازن رو دنده لج باهامون! از اون طرف... این هم آخرین دسته گل، از بین رفتن کتابهای مرجع دانشکده حقوق با هشتاد سال سابقه! واقعا کی دلش به حال این کشور، دارایی هاش، تاریخش و ابهتش می سوزه؟ از اینها گذشته، کسی امیدی به آینده داره؟ من که شخصا هیچ امیدی برام نمونده... یعنی هیچ چشم انداز روشنی برای فرداهام نمی بینم...
***
اگه یه زمانی خدا بهم یه خروار پول داد، می خوام یه «فولکس بیتل» بخرم! بدجوری عاشق این ماشینم!
***
جریان اون سگی که رفته تو حرم امام رضا (علیه السلام) نشسته و گریه کرده رو شنیدین؟ جریان واقعیه، چند تا از خادمها تعریف کردن که دیدن! برام خیلی عجیب بود که تو این دوره زمونه هنوز از این معجزه ها پیش میاد!
***
تا وقتی بچه بودم، تا فصل امتحانها می رسید، من هم مومن می شدم، نماز اول وقت و طولانی می خوندم، نذر و نیاز می کردم، بچه خوبی می شدم و ...! بعد که کنکوری شدم هم همین جریان پیش اومد! حالا وقتایی که فرداش چک داریم و موجودی نداریم، خیلی به خدا نزدیک می شم! واقعا که قربون خدا بشم با این بنده هایی که آفریده!
***
دیدین از بس «لیلون» می گفت: «من از نظام بدم میاد، من نظام رو دوست ندارم...» مجبور شدن که اسم «نظام» رو به «دو برره» تغییر بدن؟! از گوشه و کنار هم خبر می رسه که قرار «جواد رضویان» هم به جمع برره ایها اضافه بشه.
***
یه اصطلاحی هست به نام «توپ بستن به چیزی» یعنی دخل اون چیز رو درآوردن. یه اصطلاح دیگه هم هست، «ته چیزی رو بالا آوردن» یعنی اون چیز رو تا ذره آخر تموم کنن. حالا که چی؟ هیچی، به جای کلمه «چیز» کلمه «صندوق ذخیره ارزی» رو بذارین! (چون نه حوصله دارم، نه وقت دارم و نه قصد دارم، بیشتر توضیح نمی دم!)
***
یک صفحه توپ و عالی برای عبور از فیلتر و شکستن پروکسی اورکات. به هیچ وجه از دست ندین!
***
حالا یک گزارش تصویری به عنوان حسن ختام:
با دوستام تصمیم گرفتیم یه روز بریم و یه سد به نام «اسجیل» در نزدیکی های مشهد رو ببینیم. خیلی تعریفش رو شنیده بودیم. واقعا هم جاده قشنگی داشت. مخصوصا تو فصل پاییز و هنگام رد شدن از تو رودخونه:

بعد از مدتی رسیدیم به سد ولی چشمتون روز بد نبینه! با این صحنه روبرو شدیم:

دریغ از یک قطره آب! ولی کنار دیواره سد یه بشکه چند هزار لیتری بود:

بالاخره فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که شاید برای پر کردن سد از این بشکه استفاده می کنن:

همین دیگه!
خوش باشین فعلا تا برگردم. زود بر می گردم. التماس دعا...

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 9:19 PM