::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Wednesday, December 14, 2005

السلام عليك يا علي بن موسي الرضا...

سلام. خوبين؟ عيدتون مبارك. عجب عيدي هست اين روزا... جاتون خاليه مشهد. جاي همه اونهايي كه مي خوان باشن و نيستن، جاي همه اونهايي كه پارسال بودن و امسال نيستن، جاي همه اونهايي كه يه زماني بودن و حالا نيستن...
ولي ما نايب الزياره هستيم. شايد همين نايب الزياره بودن مشهديها تنها دلخوشي مون باشه، وگرنه مي دونيم كه امام رضا (عليه السلام) هواي زوارش رو بيشتر از مجاورهاش داره. به حرف مسافرهايي كه از اين سر و اون سر دنيا ميان پيشش بيشتر گوش ميده تا به حرف همسايه هاش...
شايد به خاطر اين باشه كه ما بهش عادت كرديم. به اينكه هر روز صبح كه از خونه درميايم بيرون بهش سلام كنيم، وقتي به خيابونهاي منتهي به حرمش مي رسيم دست به سينه بگذاريم و خم بشيم جلوش، تو هر حلال و حرومي بهش قسم بخوريم، تا كم مياريم و نمي خوايم بيشتر تلاش كنيم، وقت و بي وقت، دست به دامنش بشيم و... شايد ما بهش عادت كرديم و محبت از روي عادت، ارزشي نداره...
ولي وقتي يكي سالها آرزو داره كه از اون سر ايران بياد و سه روز پيشش باشه، براي ديدن گلدسته ها و گنبد طلاش لحظه شماري كنه، يك سال يه پولي رو نگه داره تا براي كبوترهاي حرمش گندم بخره و با دستهاي خودش براشون بپاشه، درد دل هاش رو تو نامه بنويسه تا بندازه تو ضريحش و... حتما زيارت اين شخص براي امام بيشتر ارزش داره تا زيارت ما...
***
بچه كه بودم، وقتي بابام مي گفت فلان روز حاضر باشين تا بريم حرم، كلي ذوق مي كردم. حرم برام يه جاي عجيب بود. هميشه مراسم سلام و اذن دخول و... رو دوست داشتم. بعدها كه بزرگ شدم و خودم مي تونستم برم حرم، هروقت دلم مي گرفت، بي خبر مي رفتم پيشش، از در كوچيك پايين پا مي رفتم تو و اون گوشه زيارت نامه مي خوندم. آخه بابام مي گفت نبايد از در بزرگ وارد بشيم، چون اون در مخصوص حضرت مهدي (عجل الله فرجه الشريف) است. زيارت نامه رو كه مي خوندم، مي نشستم و عينكم رو برمي داشتم و يه دل سير باهاش حرف مي زدم، براش گريه مي كردم و ازش التماس دعا مي كردم. بعد هم اگر حرم خلوت بود مي رفتم يه دستي هم به ضريحش مي كشيدم و بدون اينكه پشتم به ضريح بشه، مي رفتم يه گوشه نماز مي خوندم و با يه دل صاف برمي گشتم خونه... ولي حالا...
خجالت مي كشم ازش... روم نميشه برم پهلوش... اينقدر خودم رو گرفتار دنيا كردم كه اگر يه وقت هم برم پيشش، مي دونه كه كارم گيره كه دست به دامنش شدم... يا شايد مراسم تعزيه ي آشنا و فاميلي تو حرم باشه تا بعد از مراسم برم پيشش... ولي هنوز خوشحالم كه وقتي چشمم به ضريحش مي افته گريه ام مي گيره، چون مي فهمم كه هنوز بهم نگاه مي كنه. مي گن گناه دل رو سنگ مي كنه و اشك رو خشك مي كنه ولي هنوز خوشحالم كه با اينهمه گناه، باز هم خودش دلم رو نرم مي كنه...
آخ امام رضا... خودت مي دوني كه چقدر دوستت دارم... خودت مي دوني كه صبح كه پام رو از تختم پايين مي ذارم يا از در بيرون مي رم، حواسم به توست... خودت مي دوني كه به هيچ قيمتي حاضر نيستم تو و اين شهرت رو با هيچ گوشه دنيا عوض كنم... خودت مي دوني كه اون ته دلم حال مي كنم كه تو رو دارم... هرچند كه تو بهم نگاه نكني، هرچند كه بيام پيشت و دست خالي برگردم، هرچند كه دوستم نداشته باشي...
***
مي بخشين، خيلي احساساتي شدم ولي دست خودم نبود. تو اين چند روز خيلي از دوستام كه مشهد نيستن بهم التماس دعا گفتن، خيالتون راحت باشه، اگه لياقت داشته باشم كه صدام به گوش آقا برسه، تك تك و به اسم، سلامتون رو بهش رسوندم. ولي همت كنين و خودتون پاشين بياين اينجا، پا بوسش. نگين «نمي طلبه، قسمت نيست، نمي شه...» به خدا با اين بهانه ها فقط تنبلي و كوتاهي و كم همتي خودتون رو توجيه مي كنين! شما بليت بگيرين و بياين اينجا، بهتون قول مي دم كه نه حتا به يه مشكل كوچيك بربخورين و نه ايشون دست رد به سينه تون بزنه و برگردونتون خونه و ردتون كنه! فقط كافيه خودتون بخواين...
***
به مناسبت اين تولد، چند تا مطلب از اين ور و اونور گير آوردم، با منبعش براي اونهايي كه دوست دارن مي نويسم. خدا كنه خوشتون بياد.
* از ابن مهزيار نقل شده كه گفت: به امام جواد (عليه السلام) عرض كردم فدايت شوم، زيارت حضرت رضا (عليه السلام) افضل است يا زيارت ابي عبدالله الحسين (عليه السلام)؟ امام جواد (عليه السلام) فرمود: زيارت پدرم افضل است زيرا سالار شهيدان را همه مردم زيارت مي كنند ولي پدرم را زيارت نمي كنند مگر شيعيان خاص و خالص ما. (بحارالنوار، جلد 99، صفحه 38)
* امام رضا (عليه السلام) فرمود: هركس در سرزمين غربت و دور از خانه و خاندانم مرا زيارت كند، من هم روز قيامت در سه جا به بازديدش خواهم رفت تا او را از ترس و وحشت روز قيامت برهانم. وقتي كه نامه هاي اعمال بندگان به دست هاي راست و چپ شان داده مي شود، هنگام عبور از صراط، وقت سنجش اعمال در دادگاه عدل الهي. (كامل الزيارات، صفحه 304)
* گروهي از مورخان برآنند كه مامون لقب «رضا» را به امام (عليه السلام) داد زيرا از وي راضي بود. امام جواد (عليه السلام) اين بيان را رد كرد و گفت: خداوند تبارك و تعالي او را به حق «رضا» ناميد زيرا وي مورد رضاي خداوند متعال در آسمان ها و نيز خشنودي پيامبرش و ائمه طاهرين (عليهم السلام) پس از آن حضرت بود.
بزنطي از امام جواد (عليه السلام) پرسيد: آيا تمام پدران گذشته ات مورد رضاي خداوند متعال و پيغمبرش و ائمه پس از او نبودند؟ پس چگونه تنها پدرت «رضا» ناميده شد؟
حضرت پاسخ داد: زيرا دشمنان و مخالفانش از وي رضايت داشتند، همان طور كه دوستان و موافقانش از او راضي بودند. و هيچ يك از پدرانش چنين نبودند، از اين رو پدرم از ميان آنها ملقب به «رضا» گرديد. (علل الشرايع)
***
اين هم يه عكس تر و تازه از صحن حرم امام رضا (عليه السلام) كه مخصوص اونهايي گرفتم كه دلشون پر مي كشه بيان اينجا... براي ديدن سايز بزرگ عكس، روش كليك كنين.

اين هم يه عكس ديگه كه قبلا از حرم گرفته بودم.
***
اين دفعه ديگه كاملا «حاج اكسير» شدم! ايشالا دفعه بعد برمي گردم به روال چرنديات و خزعبلات مرسوم! خوش باشين و التماس دعاي مخصوص.

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 8:18 PM