::‌اکسير::‌Exir::اکسیر::

Exir Weblog :: وبلاگ اکسیر ::

Monday, May 21, 2007

سلام. خوبین که؟
اکسیر فیلتر شده؟ یا بلاگ اسپات؟ چون خودم با بعضی ISP نمی تونم ببینم و چند تا از بچه ها هم گفتن و هم تعداد کامنت و ویزیتور یک دفعه افت کرده. حالا اگه اینجور شده یا قراره بشه، و شما هم دوست دارین که اینجا رو بخونین، بی زحمت عضو خبرنامه اکسیر بشین تا در جریان امور قرار بگیرین. نترسین اسپم نمی فرستم براتون! اگر هم نمی خواین که با همون ایمیل اون بالا در تماس باشین.
***
یه چیز جالب تر اینکه چند روز پیش از شرکتی که هاست و دومین اکسیران رو ازش اجاره می کنم باهام تماس گرفتن و گفتن به دلیل اینکه از سایت اکسیران استفاده خرابکارانه می شده، گوگل کل سرور رو بسته! هنوز نفهمیدم جریان چیه ولی مهم اینه که اکسیران و تمام محتویاتش فعلا رفته رو هوا!
***
عجب هوایی شده مشهد. بارون شدید با سرمای فوق العاده. جای همه اینجا خالیه.
***
بالاخره اختلاف ارتفاع نوک گوش های اسکیزو هم با سطح کله اش زیاد شد! بنده هم متقابلا این فاجعه رو به هر دو نفرشون تبریک می گم و از خداوند منان صبر جزیل براشون طلب می کنم. ایشالا که مسعود و خانومش سالهای سال کنار هم خوش باشن و چندین و چند اسکیزک (اسکیزو کوچولو!) تحویل جامعه وبلاگ نویسی بدن! (از نه نه و بابای بلاگر باید انتظار بچه های بلاگر داشت!)
در همینجا باید اعتراف کنم که مجلس ایشون، بدجوری بنده و کیمیا خانوم رو غافلگیر کرد، چون اصلا انتظار همچین چیزی رو نداشتیم! (خدا کنه فیلمش نیاد تو بازار!)
***
عکس های عروسی علیرضا دبیر با دختر منوچهر محمدی (تهیه کننده سینما)، با حضور آقای خاتمی.
***
انتشار مجدد شرق و هم میهن رو تبریک می گم. اینطور که چند شماره اول هم میهن رو خوندم به نظرم بهترین روزنامه این دوره است. از دست ندینش تا توقیف نشده!
***
سریال سلام رو می بینین؟ فکر می کنم شبکه تهران پخش میشه و بعد هم با تاخیر از مشهد. کارگردانش رو می شناسین؟ آقای محمد رضا فرزین، یکی از سران حزب مشارکت در استان خراسان! اگه یادتون باشه تو یه قسمتی که پسره عاشق هم کلاسی اش شده بود و بابا و مامانه مخالف بودن و یکی دیگه رو می خواستن، باباهه خود این آقا بود! نمی دونم چی شد که از کار سیاسی به کار هنری روی گردان شدن؟! پدر بزرگه هم مهدی صباغی یکی از قدیمی ترین بازیگرهای مشهدیه.
***
فتوای جدید: بوسه مرد به زن و بغل گرفتن زن، مرد را، اگر نسبت به هم رابطه معلم و شاگردی داشته باشند، حلال و جایز است!
(کاش قبل از متاهلی، از این روش من درآوردی استفاده می کردم و چند تا شاگرد یا معلم خوب تور می کردم!)
چه می کنه این بوسه تبلیغاتی، سعی در محبوب نشون دادن و خودی بودن...!

شنیدین یارو داشته دست نامزدش (!) رو بوس می کرده، گشت ارشاد از راه می رسه، می گن چیکار داری می کن؟ می گه معلم کلاس اولمه!
***
کم کم همه ی آنتن های موبایل مشهد دارن اسم دار می شن. جالبه مثل ایرانسل در هر منطقه اسم آنتن موبایل روی صفحه موبایل نوشته میشه. چقدر حسوده مخابرات که داره با ایرانسل رقابت می کنه.
***
تنم می لرزه وقتی یاد انتخابات مجلس و بعدش ریاست جمهوری می افتم. مخصوصا وقتی که می شنوم خاتمی هم می خواد کاندیدا بشه. از یه طرف دوست دارم که نشه و دوباره تو هچل بیافته و باز جنگ و دعوا راه بیافته و از یه طرف می خوام بشه و دوباره فضای مملکت باز بشه و مردم به حرکت بیافتن. ولی چه فایده که...
***
چه جالب، MMS هنوز نیومده که خبر فیلتر شدنش اومد! فکر کنم به جایی برسیم که تو ورودی و خروجی کله هامون هم فیلتر بذارن تا افکار بد از اذهان تراوش نکنه!
***
تبریک می گم انتخاب دوباره قالیباف رو به سمت شهرداری تهران. جالب بود که برای شهرداری تهران دو نفر مشهدی (رسول خادم و قالیباف) کاندیدا شده بودن!
***
مجلس ختم یه افغانی دعوت بودیم. خیلی با ما فرق نداشت ولی محیط جالبی بود. روضه خوان وسط روضه و مداحی یهو حرف از مسایل روز افغانی ها می زد. چیزی که خیلی ناراحتم کرد این بود که با یه حالت بد و ملتمسانه ای می خواست که حالا که افغانی ها رو اخراج می کنین اقلا بهشون توهین و بی ادبی نکنین.
ولی خداییش مگه این افغانی ها با ما چیکار کردن که اینقدر تحقیر و اذیت شون می کنیم؟ اگه می گین خلاف و دزدی و قتل و... انجام دادن، مگه خود ایرانی ها انجام نمی دن؟ فقط چون اسمشون افغانیه ما حساس شدیم. خرجشون رو هم که سازمان ملل میده به دولت. حالا صبر کنین اینا برن، بعد معلوم میشه که چقدر ضرر می کنیم. هم دیگه نیروی فعال کار نداریم و با این کارگرهای ایرانی تنبل باید سر کنیم و هم سرمایه ای که افغانی ها داخل بازار ایران دارن وقتی خارج بشه، بازار فلج میشه. حالا صبر کنین.
سال های ساله که با یه خانواده افغانی دوستیم و از طریق اونها با خیلی های دیگه هم آشنا شدیم. باور نمی کنین که چقدر مردم خوبی هستن. باید باهاشون دمخور شد تا فهمید که چقدر تمیز، مهمون نواز، مودب، مهربان و... هستن. شاید شما باور نکنین ولی من کاملا می شناسم شون. مخصوصا غذاهای معرکه ای که دارن، و مخصوصا «کیچیری»!
***
خوندن این قسمت به افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمیشه!
حرف مجلس ختم شد، یاد یه مجلس دیگه افتادم که تازگی رفتم. شیخه بالای منبر داشت از گناه و اینا بد می گفت، چون اوج بگیر و بگیر برای بدحجابی بود، گفت: بنده دیروز یه خانومی رو دیدیم که آنچنان مانتوی تنگی تنش کرده بود که کاملا «حجم عورتش» دیده می شد.
مردم حس گریه گرفته بودن و سرهاشون رو دست شون بود، یهو همه از جا پریدن و به هم نگاه کردن و نفهمیدن چه جوری خنده هاشون رو کنترل کنن! با خودم گفتم ایول به آقای شیخ که با چه دقتی منظره رو نگاه کرده! یاد اون جوک افتادم که یکی بلند میشه می گه: حاجی تو می خوای اشک مون رو بیاری یا...!
***
چه راحت بهترین فرصت مذاکره با آمریکا رو در این بیست و هشت سال، فقط به خاطر یه ویولون زن سرخ پوش از دست دادیم! حالا مسولان دارن می فهمن چی رو از دست دادن و به تکاپو افتادن.
***
احسان یه وبلاگ داره که توش نقدهای فیلمی که نوشته رو می ذاره. وبلاگ فیلم نگار. اگه اهل فیلم هستین حتما بهش سر بزنین.
***
جریان قیمت بنزین و سرنوشت سهمیه بندی یا نبندی و... من رو یاد یه استراتژی به نام بازی با اعصاب می اندازه! اینقدر خبرهای ضد و نقیض می گن و مردم رو سرکار می ذارن و با اعصاب شون بازی می کنن که آخرش خود مردم می گن بابا بکنین لیتری هزار تومن و دست از سر ما بردارین!
***
میزگرد خبری کانال ۲ رو با حضور فرمانده نیروی انتظامی دیدین؟ دیدین چه راحت عکس دخترها و پسرهای بدحجاب رو نشون می دادن؟ یاد نشون دادن رقص و استریپ تیز کنفرانس برلین افتادم که چه راحت برای بعضی ها «هدف، وسیله رو توجیه می کنه»!
***
بالاخره اون دوران بگیر و ببندی که همه منتظر بودن، شروع شد. دولت دو سال وقت داد تا مردم خوب هرکار دوست دارن بکنن، بعد یه دفعه شروع کنه...
ولی اگه قول بدین که بهم نگین مرتجع و امل و... من که با کنترل حجاب دخترها به شرطی که افراط و تفزیط نشه موافقم. جدی می گم.
***
جدی حامد کمیلی متولد سال ۱۳۶۱؟! همون پسر خارجی قاتل تو پرواز در حباب که تازگی داره جای پوریا پورسرخ رو می گیره. به کیمیا می گم من به دو نفر حسودی می کنم، یکی محمدرضا گلزار، یکی همین حامد کمیلی! چیکار کنم خوب، دست خودم نیست وقتی می بینم همه دخترها مبهوت این دو نفر می شن، یه دفعه اینجوری می شم!
***
از پائلو کوئیلو خوشم نمیاد، شاید چون حس می کنم داره خودش رو اونجور که نیست نشون می ده. (چون کلا از آدم های افاده ای بدم میاد) ولی کتاب «یازده دقیقه» اش رو حتما گیر بیارین و بخونین. خیلی جالبه. البته این کتابی که تو بازاره سانسور شده است ولی بازم خط کلی داستان حفظ شده.
***
خوش به حال اونهایی که تونسن برن نمایشگاه کتاب امسال. جای ما رو هم خالی کردین؟ مخصوصا هنگام برگزاری نماز جماعت در مصلا!
***
یه حدیث از نهج البلاغه:
اگر خداوند در مقابل گناه کردن بندگانش تهدید نمی فرمود، باز هم واجب بود تا بندگان برای شکر نعمت هایش، گناه نکنند.
***
به لطف خدا و بارش کم نظیر بارون در امسال، بند گلستان مشهد لبریز شده. حیف که مسولان عزیز بلد نیستن چیکار باید بکنن و آب داره هدر می ره.


***
خوش باشین. التماس دعا

 

لینکستان .::. .::. Admin .::. 4:59 PM